سلام
شرمندم بابت این همه تأخیر و بی خبر گذاشتنتون.
به دلایلی آدرسم رو عوض کردم. سعی می کنم تا جایی که می تونم پیغام بزارم ولی اگه کسی خواست و بعد از این همه مدت یادی ازم کرد، برام کامنت بزاره تا آدرس رو بفرستم.
آدرسهاتون رو تو وبلاگ جدیدم میزارم، و باز اگه آدرس کسی از قلم افتاده بود بدونید عمدی نبوده و لطفا بهم اطلاع بدید.
ممنون
دعا
ميشه برا كسي كه فردا (دوشنبه)، يه عمل ۶ تا ۹ ساعته در پيش داره دعا كنيد. ساعت ۱۲ عملش شروع ميشه.
*وقتي كيلومترها دورتري بيشتر از اين ازت برنمياد
چه کلمه غم انگیزی!!
Leave alone without planning to come back
طرد کردن:
تنها رها كردن(كسي) بدون تصميمي براي برگشت
:)
you're so young, you have never felt love or jealousy,have you, Miss Eyre?
floating alone a quiet river now, you don't see the water boiling at the foot of the great rocks, but one day you'll come to appoint in life's stream where the wild force of the waves may destroy you, where the noisy rushing water may drown you
jean eyre
charlotte bronte
!!!!
با اجازه دوستان، مملکته داریم؟؟؟
توضیح!!!
پست کوتاه نوشتن به ما نیومده
این توضیحات مربوط به پست " بدکاری کردند" (دو پست پایین تر" هست:
قضیه از این قراره که پنجشنبه من و محمد و شبنم و آرمیا و پارلا و محمد و هستی و مرتضی و مرتضی (دوبار ننوشتم اسمارو، دوتا محمد و دوتا مرتضی داشتیم) قرار گذاشتیم و رفتیم بیرون که روز عیدی دلمون خوش باشه. تا این جا که مشکلی نبود، تا آخرشم مشکلی نبود و بهمون کلی خوش گذشت. مساله از این قراره که قبل رفتن شبنم و هستی حسابی چیتان فیتان کردن و کلی برا خودشون از این ور اونور لباس جور کردند و تریپ زدن در حد فشن تی وی. مام که با این تفکر که عروسی که نمیرم خوب یه تیپ معمولی زدیم ( حالا تیپ من اسپرت بود با یه آرایش ساده خوشگل، از بوت و فلان و بیسار و آرایش آنچنانی خبری نبود ولی دیگه سکینه نبودم که)، بعد از برگشتن آقا فرمودن که چرا به خوت اهمیت نمیدی و اونا اونقدر به خودشون رسیدن و از این حرفاااا.حالا همه اهمیت دادن و تو ظاهر اینا دیده بود.
اون روزم اینجوری گذشت:
اولش ما دخترا رفتیم پتروشیمی که اونام بیان ولی دم در به اونا گیر دادن، بعد ما رفتیم بیرون و با هم از یه ورودی دیگه اومدیم رفتیم سفره خونه که قلیون بکشیم که نداشتن، بعد تاکسی گرفتیم که بریم سفره خونه خانه سبز ولی اونا وسط راه نظرشون عوض شد و رفتن ایل گلی، زنگ زدن به ما که بیاین اونجا، مام که تقریبا رسیده بودیم شاکی برگشتیم و بعد یه کم بحث و دعوا قرار شد یه دوری تو ایل گلی بزنیم و بعدش و من و ممد رفتیم یه جای با صفا که بساط قلیون و چایی داشت. بچه ها که زنگ زدن رفتیم باهاشون عکس گرفتیم و نهار خوردیم و از هم جدا شدیم. بعد رفتن اونام ما کلی چرخیدیم تو شهر و وقتی که دیگه کاملا از پا افتادیم برگشتیم خوابگاه.
الانم باید پاشم برم استخر، فرصت شد عکسم میزارم که کنجکاویتون کاملا برطرف شه
بد کاری کردند
قیافه مهم تره عزیز من،
قیافه مهم تره عزیز من،
قیافه مهم تره عزیز من،
قیافه مهم تره عزیز من،
قیافه مهم تره عزیز من،
قیافه مهم تره عزیز من،
قیافه مهم تره عزیز من،
قیافه مهم تره عزیز من،
قیافه مهم تره عزیز من،
قیافه مهم تره عزیز من،
این ده بارـ فردا روز نگین نگفتی